صدای پای یار


صدای پای یار
اکنون که امواج گران‌سنگ زندگی به خشم آمده آیا شود بر کشتی امید حضرتش (عج) سوار شویم و نجات یابیم؟

آن هنگام که شبنم‌های صبح بر گونه‌های منتظران می‌غلتد این نوید را می‌دهد که صبح نزدیک است و انتظارِ در شب‌ماندگان به‌سر آمده است. تاریکی کوچ خواهد کرد و از دیار ظلمات به وصال نور می‌رسیم. هرکس در دل تاریکی‌ها راز و نیازی با دلدار خود داشته و آرزوی دیدار او را در سر می‌پرورانده و اکنون شوق زیارت دوست او را از خواب‌خوش شبانگاهان باز داشته و چه زیباست لحظه‌ای که منتظران به وصال محبوب می‌رسند. آن هنگامان که بهار آمدنش را نوید می‌دهد زیباست و برای رنجوران و خستگان از راه دو‌چندان لذت بخش.
انتظار مقدمه‌ای است برای پذیرش منتظَر و از این رو لازمه دیدار دوست خوانده شده است. انتظار کلاس سازندگی است تا روحیه مقاومت و صبر و ایثار در وجود انسان غلیان کند و با ساختن خود گام در وادی شناخت گذارد و پس از نیل به چیستی معبود به وصال آن برسد و از این روست که انتظار خود عبادت است و برای آن اجری مستقل چرا هر آنکه به این مقام نائل آید در مراحل بعد ورودی آسان خواهد داشت.
با خود می‌گویم انتظار یک دعوت است، دعوت به خیر، دعوت به معروف، دعوت به خوبی‌ها و پاکی‌ها. انتظار ماندن در راه نیست، انتظار رفتن ماندگار است. انتظار پذیرش ناراستی‌ها نیست، انتظار راست نمودن کجی‌هاست تا مانع از رسیدن نسیم صبحگاهی انتظار نشوند.  انتظار یعنی حرکت به سوی خوبی‌ها و پشت کردن به بدی‌ها. انتظار یعنی مقاومت در برابر ناملایمات و نه پذیرش آنها و انتظار یعنی عشق، ایثار و فداکاری.  این روزها منتظران حضرتش چشم به راه دوخته و هر سرابی را آب تصور کرده و هر سیاهی را سواد کاروان نور. آیا شود که این انتظار به پایان رسد و ما به جای سراب به آب برسیم و به جای سیاهی به نور؟
اکنون که امواج گران‌سنگ زندگی به خشم آمده آیا شود بر کشتی امید حضرتش (عج) سوار شویم و نجات یابیم؟
آیا این انتظار را پایانی هست که چشمان ما منور به نورانیت وی شود، او که خدایش ناصر و مؤید است و فرشتگان مددرسانش.
اکنون تو را می‌خوانیم و دل در گرو عشق تو داریم چرا که تو راهنمای انس و جن هستی و هدایت‌گر به نور و دیاری که سالیان درازی است عاشقان وصلش به امید قرب به آن به سویش شتابان هستند. چه بسیارچشم‌ها که در راهش خیره مانده و چه انبوه جان‌ها که بهای قدوم مبارکش شده‌اند. اکنون همه چشم‌ها و همه جان‌ها قبیله منتظران را رقم زده‌اند و سرزمین عشاق را در بغل گرفته شاید که او بیاید و او را دریابند. 

اکنون به پناهگاه بندگان در سختی‌ها پناه برده و ناله سر می‌دهیم که‌ای داننده آشکار و نهان و ‌ای کسی که افکار درونی از او پنهان نمی‌ماند آن ذخیره آخرت را سلامت بدار و نقاب غیبت از چهره او بگشا تا قلوب محبین او زنده شده و چشمان شیفتگانش منور به چهره پُر نورش گردد. آیا شود آن ملجأ بی‌پناهان این غم جانکاه را از دل عاشقان بزداید و ظهورش را آسان و نزدیک گرداند؟

اکنون وقت آن است که ناله سردهیم و از غم از دست دادن صالحان راستین و صادقین استوار قدم ضجّه کنیم. از رفتن خورشیدهای فروزان و ماه‌های درخشان سزاوار است فریاد زنیم و به دنبال آن کس بگردیم که برای احیای حکم الهی دل بسته او شده‌ایم. او که خواهد آمد و بنیان‌های شرک و نفاق را برخواهد چید. او که راه‌های غیرِ راست را تخریب خواهد نمود و تجاوزگران از قدرت او همانند عِهنِ مَنفوش خواهند شد. او که عزت را به اولیاء الهی بازخواهد گرداند و دشمنان را به ذلت می‌نشاند. او که وجه‌الله است و اصلاح‌کننده پریشانی‌های مردم.

امسال بار دیگر تولد خورشید نیمه شعبان را جشن گرفته و بر آستان کویش چشم نگران استوار خواهیم ایستاد تا که انوار حضرتش بر چشمان کم‌سوی ما بتابد و جانی دوباره بگیرد.

امسال بار دیگر انتظار را فریاد خواهیم کرد و منتظر باقی خواهیم ماند تا آن امید جان‌ها از راه برسد. ان‌شاءالله.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد