![]() | اتاق فکر لندن و اعتبار از دست رفته | ![]() |
گزارش از پشت صحنه مواضع رادیکالی اخیر خارجنشینان فرقه سبز سناریونویسان فتنه سبز از آغازین لحظه موجودیت این به ظاهر جنبش برای با چالش مواجه ساختن نظام برای هر یک از افراد و مؤثرین در جبهه نقشهای متفاوتی را ایفا کرده بودند. آنان با مدنظر قراردادن شخصیت، افکار و نوع نگاه هرکدام از سران، مأموریت خاصی را برای هر یک تعریف کرده بودند که گاه خود آن افراد از آن بیاطلاع بودند و ناخواسته همچون عروسک خیمهشب بازی اوامر اتاق فکر را پیاده میکردند تا جایی که به مرحلهای رسیدهاند که امکان بازگشت آنان فراهم نیست و طبق شایعاتی که مطرح میشود، برخی از آنان گاه به اشتباهات خود اعتراف میکنند اما این نکته را بیشتر مطرح میکنند که اکنون توان جبران مافات و بازگشت را ندارند و شاید منتظر قضا و قدر و تقدیرند که آنان را به کجا خواهد برد. عناصر خارج، تکمیلکننده نقش داخلیها طراحان پشت پرده از یکسو به بیانیههای تند میرحسین و کروبی و از سویی به سخنرانیهای خاتمی و سایر سران اصلاحات و همچنین پتانسیل هواداران آنان در داخل که نقش پیاده نظام را به آنان سپرده بودند، دل خوش کرده بودند و از سویی گوشهچشم به خارج نیز هیچگاه فراموش نشد. در نگاه به خارج دو استراتژی را به موازات هم پیش میبردند. یکی حمایت رسانههای خارجی خصوصاً بیبیسی، صدای امریکا و... و دیگری اپوزیسیون خارجنشین که با محوریت اتاق فکر لندن متشکل از کدیور، سروش، گنجی، مهاجرانی و بازرگان فعالیت میکردند. این افراد میبایست ابتدا نظر مساعد عناصر ضدانقلاب، سلطنتطلبان، جداییطلبان و فراریان انقلاب را نسبت به سران جنبش فتنه مساعد میکردند و آنان را که کینهای 30ساله نسبت به انقلاب، امام و آرمانهای ایشان دارند متقاعد میکردند که مشکل سران جنبش، احمدینژاد و انتخابات نیست بلکه کل ماهیت نظام است و بدینمنظور افرادی در اتاق فکر لندن بهکار گرفته شدهاند که زاویه آنان طی دو دهه اخیر با ساختارهای کلی نظام آشکارتر باشد. درثانی وظیفه دیگر اتاق فکر این بود که هنگامی که سران فتنه در داخل بهدلیل محدودیت نتوانند موضع خود را صریح اعلام کنند، این اتاق به صحنه آمده و مواضع حقیقی و رادیکال جنبش را بدون نگرانی از برخورد اعلام کند. کما اینکه شاهد بودیم با انتشار بیانیهای از میرحسین پس از حوادث تنفرآمیز عاشورا که بوی عقبنشینی از آن شنیده میشد، این افراد به صحنه آمده و با انتشار بیانیهای رادیکال خواستههای اصلی جنبش را مطرح کردند و مواضع موسوی را حداقلی دانستند. مواضع پارادوکس پس از مرگ فتنه با مرگ باقیماندههای جنبش فتنه در 22بهمن که رسانههای ضدانقلاب صراحتاً تصریح کردند «انقلاب در ایران 10 سال به تعویق افتاد» اعضای اتاقفکر لندن که هر از چندگاهی مژده سقوط عنقریب نظام را در رسانههای غرب و ضدانقلاب میدادند دچار پارادوکس شده و سعی کردند با مواضع متناقض از یکسو اپوزیسیون خارج را داشته باشند و از سویی دیگر نگاهی نیز به داخل کشور داشته باشند. لزوم مرزبندی با سلطنتطلبان و ضدانقلاب و اینکه شعار فتنه «هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران» بوده و نه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» از مواضعی است که توسط دو تن از این پنج نفر در راستای پروسه اخیر مطرح شد که با واکنش تند رسانهها و عناصر ضدانقلاب مواجه شد و ناسزاهایی که روزانه نثار این افراد میکردند. مواضع «شتر گاو پلنگی» این اتاق فکر باعث شده است که اکنون چه در داخل و چه خارج جایگاه خود را از دست بدهند و ضربالمثل معروفی که درباره «شترمرغ» مطرح میکنند اکنون مصداق این افراد گردد. مواضع گاه و بیگاه رادیکالی برای نجات خود این شکست و تناقض که آنان را سخت تحت فشار قرار داده است، باعث شده هر از گاهی، یکی از این افراد با مواضعی ساختارشکنانه و رادیکالی، خود را مطرح ساخته و پالسهایی را برای ضدانقلاب بفرستد که موضع واقعی ما در لزوم براندازی نظام تغییری نکرده است. فحشنامه چندی پیش عبدالکریم سروش به رهبر معظم انقلاب (که افشاکننده سقوط اخلاقی و هویت واقعی وی و همفکرانش بود)، نامه محسن کدیور به سیدحسن و ایراد اتهامات متعدد به نظام و امام و نامه اخیر وی به رئیس مجلس خبرگان که حاوی تهمت، افترا و ناسزاهای فراوانی به شخص هاشمی رفسنجانی، حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و اصل مترقی ولایت فقیه است را باید در این پروسه گنجاند. ادبیات دینی علیه دین این افراد که پلورالیسم و زدودن حقمداری و حقمحوری از جامعه از درون حلقه آنان به جامعه انتشار یافت اینک رنگ عوض کرده و سعی میکنند با ادبیات دین به جنگ با نظام و امام بیایند. محسن کدیور در نامه سراسر موهن اخیر خود به هاشمی رفسنجانی برخلاف مواضع قبلی خود که اصل ولایتفقیه را زیر سؤال میبرد اینبار سعی میکند مشکل خود را ولایتمطلقه و مصداق آن مطرح سازد، غافل از اینکه وی با هرگونه نماد دین درجامعه به مخالفت برمیخیزد. کدیور سال 79 در دانشکده فنی دانشگاه تهران میگوید امروز خدا در جامعه هیچکاره است. همهکاره مردمند. وی همچنین در 18آذرماه 77 دین اسلام را فاقد ایدئولوژی حکومتی میداند و میگوید: «دین حکومت ندارد و هیچ روشی را برای نحوه حکومت پیشنهاد نداده است. نحوه حکومت را مردم تعیین میکنند چون اصل حکومت یک امر عقلایی است نه دینی.» |